زندگی روزمره مان پر از تصمیمات و دوراهیهاست. گاه چپ و گاه راست میرویم و گاه بر سر مرز باریک نادانی و فهمیدگی قادر به انتخاب و تصمیم نیستیم.
درسته زندگی یک باره، ولی نباید تجربه کنیم؟ ولی تجربه هم هزینه داره...
اینجاست که استاد محمدپور میفرمایند:
سیگاری ترسه چکمه(سیگار را برعکس نکش)
زیندگی ما پر از سیگارهای نکشیدهای است که نمیدانیم از کدام سمت دودشان کنیم... پر از راههای ناشناخته.
ما در زیندگی دوشوار به تجربهها نیاز داریم، تا بدابنیم سیگار را از کدام طرف بکشیم، بدانیم کدام راه درست است و اگر سیگار را برعکس بکشیم چه میشود. اما! اما تجربههایی بدون تعصب، چه درست و چه غلطش، فقط تحریف نشده باشد چه با تعصبات و دیدگاه صاحب تجربه و چه با غلو و داستان سرایی... پس شاید هیچکاه منبع مناسبی برای درس زندگی گرفتن نتوان یافت...
- پارازِت: هیچکدام از جورابچیلار به غیاب اسمعیلی قسم نمیدانند ته و سر سیگار کدام است!
در این حین شاید از خود بپرسید چرا سیگار را نباید برعکس کشید؟ اینجاست که محمدپور شما را میکند؛ ولکن نصیحت.
سیگاری ترسه چکمه چون آزین یانار(سیگار را برعکس نکش چون دهنت میسوزد)
پ.ن: در سخن ایشان تامل کنید.