جورابچیلار

ناسلامتی دانش‌آموزای سمپادی این مملکتیم!...

نازیسم در علامه جعفری به روایت جلال

سران جورابچی که اصالتا ترک یا تورک ( به ترکی : Türk ) هستند، خطر حضور فردی ثروتمند ( بالاشهری ) و از نژاد آریایی-نوردیک را در علامه جعفری احساس کردند که برخلاف دیگران، در زنگ های تفریح، بجای کصخل بازی، در کنار پنجره ایستاده و به تحلیل و تفسیر وقایع پیرامون و حیاط مدرسه می پرداخت و سر جلسات درسی، کاملا ساکت و آرام در گوشه نشسته و کلمه ای سخن نمیگفت. چهره اش را ماسک پوشانیده و معمولا با آقای اکبری ( دبیر شیمی + اولین نان جورابچی که اسمعیلی را تشخیص داد ) ست می کرد و لباس زرشکی و ارغوانی می پوشید. ( تقریبا جز آن رنگ رنگ چیز دیگری بر تن نداشت. ) یا به نوعی اکبری با وی ست می کرد.

در اردوها و بازی های گروهی ( مانند مافیا، Uno و ... ) مشارکت اندکی داشت و عملا شرکت نمی نمود ولی درصورت شرکت، بسیار حرفه ای و با استراتژی بالا بازی می کرد و تلاش برای برد داشت. اما لازم به ذکر است که به دلیل حضور پررنگ و مستمر سران جورابچی در این بازی ها و بدست گرفتن بازی، احتمال برد وی تا نزدیک به صفر کاهش می یافت.

این تمایز ها، سران جورابچی را روز به روز مشکوک تر می کرد تا اینکه طبق توافق سران جورابچی، جهت اطمینان از اتهامات وارده، تصمیم بر این شد که هنگام ورود وی به کلاس، با حرکت دست به او سلام دهیم. این اقدامات توسط جابر جورابچی آغاز شده و سپس توسط بقیه شدت یافت تا بعد ها به حرکت درود آلمانی ( به آلمانی : Deutscher Gruß ) تغییر شکل یافت. از روی استقبال فرد مذکور از این حرکت، سران جورابچی یقین یافتند که وی مشکوک و از معتقدان به نازیسم می باشد.

اینجا آغاز ماجرا بود که سران جورابچی، هویت او را شاناسایی کرده بودند اما او فکر می کرد که جورابچی ها نیز از پیروان و متحدان وی هستند. شاید بپرسید که اگر او از جورابچی بودن جورابچی ها باخبر بود، پس چطور دچار چنین واهمه ای شد ؟ پاسخ چنین است که هویت جورابچی ها تا به آنروز از بسیاری مخفی بود و تا کنون نیز کمتر کسی بدان آگاه است.

سران جورابچی که باذکاوت و عاقل، اما کصخول هستند، تصمیمی عاقلانه اما عملیاتی کصخولانه انجام دادند. آنان خواستند تا از این اشتباه و واهمه وی سوءاستفاده کنند و با یاری کردن او، علاوه بر جلب اعتماد، هویت خود را مخفی نگه دارند؛ اما به شیوه کصخولانه، او را تحت کنترل قرار داده و بر او نظارت کنند. بدین صورت که جهت نشان دادن علاقه شان به نازیسم و وی، سرودی به زبان آلمانی توسط جواد جورابچی نوشته و بصورت همگانی می سرودند. همچنین لقب فیوغی یا فیوغا ( به آلمانی : Führer ) را به وی دادند و این عنوان را درمیان دیگر دانش آموزان عادی کردند. اما در نقطه مقابلش در هر لحظه و هر مکان با بسیج کردن دیگران، بصورت دست جمعی به او حرکت درود آلمانی را با دست نشان می دادند و امکان هر گونه اقدام را از وی می گرفتند ( چون در معرض توجه قرار می گرفت. )

فیوغی که از این دوگانگی و گیج شده بود و گمان می کرد که پیروانی کصخول دارد ( یجورایی هم اشتباه نمی کرد! ) با اعزام شخصی تحت العنوان "شایان"، مارا از خود دور می ساخت تا به اقدامات شرورانه اش بپردازد و همچنین مانع از به هم ریختن تمرکزش برای تحلیل اوضاع جهت نقشه کشی، شود. اینجا بود که جلال جورابچی که با وی از قبل آشنا بود، برای خنثی سازی وی اقدامات لازمه را انجام داد. ( هم اکنون شایان از تورک های اصیل بوده و در پروفایل خود بجای تصاویر هیتلر، تراختور را قرار داده است. ) همچنین با استفاده از عنوان "متفقم" بجای "موافقم" که سر زبان ها بود، به فیوغی فهماند که جورابچی ها در جبهه مقابل قرار دارند و دیگران نیز با عبارت "بقا متفقم ( به قول اسی متفقم )"، جلال را همراهی نمودند. از آنجایی که واژه "بقا" شباهت بسیاری به "بگا" داشت، دیگران را مشکوک نمی ساخت.

پس از این، مبارزات جورابچی ها بصورت جدی ادامه یافت و همچنان ادامه دارد تا مدرسه علامه جعفری و شاگردان این علامه بزرگ در آرامش و به دور از عقاید non-türk، به فعالیت های گوناگون خود ادامه دهند.

*لازم به ذکر است که جورابچی های از نژاد جورابچی هستند، اما با توجه به اصالتشان و همچنین زیان آور بودن سایر عقاید، دست به مبارزه زدند.