جورابچیلار

ناسلامتی دانش‌آموزای سمپادی این مملکتیم!...

جریان آقای غضنفری

آورده اند که در ازمنه قدیم، شاگردی نزدیک استاد غضنفری برفتی و خجل و سر به زیر، با هول و ترس و لکنتی در سخن، گفت که خواهشی از شما همی‌دارم استادا!

غضنفری همان نگاهِ سرد را بر وی بینداخت، همان نگاه سرزنشگر و ملامت‌گری که هیچ فردی توان دیدن آن بیشتر از ۱۶ صدم ثانیه را ندارد...

بگفتی: هَ دِینَه گوروم

شاگرد گفت: استاد آیا ممکن است که دو نمره مرا دهید تا پاس شوم؟

غضنفر لبخندی بزد که هیچگاه هیچکس از آن نتوانست باخبر شود، چون غمگین بودن و ناراحتی همیشگی مانع جلب توجه دیگران می‌شد.

سپس گفت: بیا سه نمره بدهم سانت شو!

اینگونه بود که شاگرد زین پس در هیچ نقطه از این زمین خاکی دیده نشد و در افق‌های دور محو گردید...