جورابچیلار

ناسلامتی دانش‌آموزای سمپادی این مملکتیم!...

مولانا و شمس؟

در ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ قرار بود بازی‌ای بین دو تیم ایران و جابون انجام بگیرد.

حلقه علیا با بررسی اوضاع و از آنجا gambling در آموزه های جورابچیانه منع نشده، تصمیمی اتخاذ نمود. جلال و جاواد با کری خوانی های فراوان نظرات خود را بیان می‌نمودند و فحش نمیماند که به هم می‌دادند. ناگاه فکری به ذهن ایشان خطور کرد و تصمیم گرفتند که نظرات خود را مکتوب کرده، مهر و امضا زده و منتظر دادگاهی به نام پایان بازی ایران جابون بمانند تا تصمیم گیرد بر هر چه هست و نیست بینشان، و کدورتها و ادعاها ببرد از بین همی.

جلال میگفت ایران می‌برد و جاواد میگفت جاپون می‌برد. قرارداد معهود در بین جدالها و بحث ها در وسط خیابان در دو تکه کاغذ جداگانه نوشته شده و بدست جلال و جاواد امضا شد تا مبادا یکی از طرفین زیر قول بزند، جلال و جاواد عهد بستند که در صورت پیروزی تیم ایران علیه جابون، کیسی سهمگین و صد البته no tongue بین ایشان صورت بگیرد. البته هیچ فرد غیرجورابچی نمی‌داند دلیل نگاشته شدن این قرارداد چیست، باید برای این افراد بگویم که هر دو سوی آن برد است و باختی ندارد، از این سبک gambling در آموزه های جورابچیلاریایی، به عنوان J102-Gambling یاد شده.

گذشت تا اینکه روز مسابقه فرا رسید. ایران بصورت ناجوانمردانه‌ای برد. بله! کل دوستان و آشنایان پیرو انتشار عکسی از سند مذکور بدست جابیر، از این مهم مطلع شدند و با درخواست تصاویر لحظات معهود، ما را برای انجام این کار تحت فشار قرار دادند. در چنل جلالکورپین نیز تحرکاتی مشاهده گردید.

اما... اما نمیدانیم چه شد، بعد از آن دیگر مدرسه نمیرفتیم، من گاها میرفتم ولی جلال نمی‌آمد. برای مدتی نشد که همدیگر را ببینیم. گذشت و گذشت تا روز ۲۰ ام فرودین ۱۴۰۳ فرا رسید. روزی که در آن در مدرسه حاضر شده و به بهانه افطاری پس از مدتها همدیگر را ملاقات کردیم، آری! رفتن ما همیشه به مدرسه میسازد! نصب تلوزیون هوشمند، حذف سیستم های گیمینگ که کلی با آنها خاطره داشتیم، حذف صندلی های ساخته شده از خار و تیغه، جایگزین کردن صندلی ها با پر قو و هزاران خیانت دیگر که نگویم برایتان که دلتان خون میشود...

سرتان را درد نیاورم، بنده آدامس و خوشبو کننده دهان و جانم برایتان بگوید تینت لب و هزاران جور خرت و پرت تهیه کرده بودم تا جلال لامروت بگوید من روزه ام! آخر چه روزه‌ای؟! از مراجع عظام همچون حجت حاتمی پرسش نمودیم و گفتند بله باطل میکند. البته فکر کنم دروغ میگفت زیرا حسودی‌اش میشد که این فرصت طلایی چشیدن طعم لبهای یکی از اعضای حلقه علیا نصیب خودش نمی‌شود...

بعد افطار هم آنقدر اوضاع قاراشمیش شد که مهلت کیس پیش نیامد.
بعد از آن دفعات متعددی همدیگر را دیده‌ایم ولی فکر کنم هنوز کیسی صورت نگرفته، اگر دلیل استفاده از "فکر کنم" را میخواهید، این است که آنقدر در رویاها و خیالها و فانتزیهایمان این صحنه را تصور نموده‌ایم که بخشی از زندگیمان شده و آنقدر واقعی بوده‌اند که نمیدانیم رویا بوده و یا واقعیت!

شواهدی مبنی بر این بوده که گویا چندین بار جاواد و جلال درخفا لب به لب بر هم متصل بودند ولی چون طبق عهدنامه، french kiss نبوده پس محسوب نشده و صرفا جهت لذت جاواد و جلال در خفای خودشان بود است.
قانون نانوشته ای در عهدنامه بوده که اگر دو فرد مذکور تا ۶ ماه french kiss نداشته باشند باید در ملا عام ice kiss سهمگینی بینشان رخ بدهد.

شورایی در حال تشکیل برای رسیدگی به این پرونده و پیگیری تاخیر آن و تشخیص جرائم ملزوم پرداخت آن است. رخ دادن این مهم به سادگی‌ای که فکر میکنید نیست و باید در حضور افراد خاصی و با انحام دادن مراسمات تاریخی و اساطیری قبل از آن به وقوع بپیوندد. امیدواریم هر چه زودتر این اتفاق رخ بدهد.